Discover and read the best of Twitter Threads about #یادداشت_امروز
Most recents (10)
#یادداشت_امروز
#نویسندگی
این چهارروز تعطیلی بهترین وقته که دیگه ماتحتو شدید متمرکز بکنم که باقی داستانم رو تموم کنم. بله این کاربر داره کتاب می‌نویسه، یه داستان نسبتا کوتاهه ✍🏻 /
#نویسندگی
این چهارروز تعطیلی بهترین وقته که دیگه ماتحتو شدید متمرکز بکنم که باقی داستانم رو تموم کنم. بله این کاربر داره کتاب می‌نویسه، یه داستان نسبتا کوتاهه ✍🏻 /
این اولین داستان انگلیسی نیست که دارم می‌نویسم، صدها صفحه داستان ناتموم و پلن داستان داشتم و دارم، هرچند که منزلگاه نهایی اکثرشون سطل آشغال شد! 🤦🏻♂️ ولی من همچنان در این مسیر با پررویی تمام در حرکت هستم 👀
شاید این مدلی که آدم درآمدش از یه راه دیگه‌س و در کنارش کتاب می‌نویسه خیلی بهتر باشه از حالتی که کتاب رو برای درآمدش می‌نویسه. چون اگه استثناها رو بذاریم کنار، داستان‌نویس خیلی سخت به پول می‌رسه در قیاس با #برنامه‌نویس و بی‌شک نویسندگی از برنامه‌نویسی خیلی دشوار‌تره (به عقیده من)
#یادداشت_امروز
یکی از ترس‌هام اینه که شاید اون‌قدری که باید اندروید بلد باشم، بلد نیستم. گاهی یه چیزایی برام جدیده که حس می‌کنم هر اندروید کاری بلده و براش بدیهیه. مفاهیم تازه هم تا وقتی به کارم نیاد نمی‌رم دنبال یاد گرفتنشون. اینطوری /
یکی از ترس‌هام اینه که شاید اون‌قدری که باید اندروید بلد باشم، بلد نیستم. گاهی یه چیزایی برام جدیده که حس می‌کنم هر اندروید کاری بلده و براش بدیهیه. مفاهیم تازه هم تا وقتی به کارم نیاد نمی‌رم دنبال یاد گرفتنشون. اینطوری /
همش فکر می‌کنم که هیچ وقت به قطار دانش روز اندروید نمی‌رسم، چون با هر ورژن موضوعات جدیدتر میاد و اگه یه سری موضوعات از ورژن‌های قبل رو آدم باهاشون کار نکرده باشه، این بی‌سوادی‌ها همش روی هم جمع می‌شه و /
خیلی ناجوره. فکر کن مثلا بری مصاحبه، طرف یه چیز خیلی بدیهی رو ازت بپرسه و تو ندونی؛ خو خیلی ضایع‌ست! 😂
کنارش موضوعات دیگه هم هست که من دوست دارم یاد بگیرم و همه‌ی وقت یادگیریم رو نمی‌تونم بذارم برای اندروید. /
کنارش موضوعات دیگه هم هست که من دوست دارم یاد بگیرم و همه‌ی وقت یادگیریم رو نمی‌تونم بذارم برای اندروید. /
#یادداشت_امروز
یه مدته اصلا هیچ نوع استرس کاری ندارم. چون یه چیزایی توی پروژه‌های بزرگ مثل اسپاتیفای حل شده‌است که خیلی وقت و انرژی تیم رو نجات می‌ده. مثلا
:
یه مدته اصلا هیچ نوع استرس کاری ندارم. چون یه چیزایی توی پروژه‌های بزرگ مثل اسپاتیفای حل شده‌است که خیلی وقت و انرژی تیم رو نجات می‌ده. مثلا
:
١. برای اغلب کارها گایدلاین وجود داره، و به نوعی همه از رو دست هم کد می‌زنن! البته جا برای خلاقیت بازه ولی اجازه نمی‌ده هر چیز عجیب و غریبی رو دولاپر وارد کد بکنه!
٢. لازم نیست آدم برای انجام هر تسک Tool و Helper و Util و... بنویسه، همه‌ش در انواع و اقسام موجوده 😃
٢. لازم نیست آدم برای انجام هر تسک Tool و Helper و Util و... بنویسه، همه‌ش در انواع و اقسام موجوده 😃
تو کل این مدت فقط یه بار لازم شد یه SnapHelper شخصی‌سازی شده برای RecyclerView بنویسم، که هفته پیش رفت داخل ماژول UI که باقی تیم ها و پروداکت‌ها هم ازش استفاده کنن... حس خوبی داشت ولی 👀
#یادداشت_امروز
اغلب وقتی که با آگاهی کامل از مرز بیداری عبور می‌کنم و وارد خواب می‌شم، خوابم از همون اتاق خواب و همون تختخواب شروع می‌شه و اتاق خواب و وضعیت دنیای خواب با واقعیت مو نمی‌زنه. معمولا باید یه چرخش یا پرواز یا شناور شدن انجام بدم تا بتونم وارد یه /
اغلب وقتی که با آگاهی کامل از مرز بیداری عبور می‌کنم و وارد خواب می‌شم، خوابم از همون اتاق خواب و همون تختخواب شروع می‌شه و اتاق خواب و وضعیت دنیای خواب با واقعیت مو نمی‌زنه. معمولا باید یه چرخش یا پرواز یا شناور شدن انجام بدم تا بتونم وارد یه /
منظره دیگه بشم. ولی گاهی وقت‌ها همه چیز تاریکه. حتی اگه پاشم و راه برم، باز هم تاریکیه. اینطور که فهمیدم، این یه اتفاق معموله بین کسایی که روی خواب کار می‌کنن. خواب هایی رو می‌بینیم که صدا یا تصویرشون مشکل داره یا به کل تاریکن؛ به همین دلیل در ابتدا، حس کنترل کمی روش دارم و /
از طرفی هنوز به طور کامل از توهمات خواب (Hypnagogic hallucination) آزاد نشدم و ممکنه یه هویت ترسناک، از خواب بیدارم کنه! 😅 مثلا گاهی توی تاریکی یه نفر دنبالمه و به شکل زمزمه اسمم رو صدا می‌زنه و انگار توی خواب دنبالم میاد، یا انگار توی بیداری کنار تختم ایستاده /
#یادداشت_امروز
یکی از راه‌های دیدنِ خواب‌های فوق‌العاده، جمع کردن متریال خام موقع بیداریه. بعد هنگام خواب از تجزیه و ترکیب مجدد این متریال‌ها و متریال‌هایی که ضمیرناخوداگاه از پشت مرز تاریکی میاره، خواب‌های جدید و ماجراهای غیرمنتظره و خاطرات به یادموندنی شکل می‌گیرن /
یکی از راه‌های دیدنِ خواب‌های فوق‌العاده، جمع کردن متریال خام موقع بیداریه. بعد هنگام خواب از تجزیه و ترکیب مجدد این متریال‌ها و متریال‌هایی که ضمیرناخوداگاه از پشت مرز تاریکی میاره، خواب‌های جدید و ماجراهای غیرمنتظره و خاطرات به یادموندنی شکل می‌گیرن /
متریال خام میتونه یه موسیقی باشه /
میتونه یه عکس باشه / 
#یادداشت_امروز
ده دوازده سال پیشا فکر می‌کردم ژاپن خوبه؛ یه میکروآپارتمان توی توکیو و یه شغل اداری مناسبم بود. ولی خوب می‌دونستم من به درد اون نوع کشورها نمی‌خورم. دنبال یه جامعه متفاوت بودم که آدم بتونه راحت باشه. راستش من خیلی به خاطر وضع ایران نبود که رفتم؛ نصفش به خاطر
ده دوازده سال پیشا فکر می‌کردم ژاپن خوبه؛ یه میکروآپارتمان توی توکیو و یه شغل اداری مناسبم بود. ولی خوب می‌دونستم من به درد اون نوع کشورها نمی‌خورم. دنبال یه جامعه متفاوت بودم که آدم بتونه راحت باشه. راستش من خیلی به خاطر وضع ایران نبود که رفتم؛ نصفش به خاطر
ایران بود، نصفش به خاطر سوئد. یعنی حتی اگه ایران بهشت بود هم، باز من می‌رفتم. سوئد رو دوس داشتم، قبل اینکه برای مهاجرت اقدامی بکنم، سوئدی بلد بودم. دوس داشتم یه جای پرت و آروم برم، سرم رو بذارم زمین هاها 😃. الان رفیقای سوئدیم هرازگاهی می‌پرسن بعدش چی؟ میخوای بمونی یا اینکه یه
ماجرای دیگه زیر سر داری؟ هنوز جوابشو نمی‌دونم. شاید ویزام که تموم شد، توی یه خط مستقیم برم به سمت شمال، هرجا که خسته شدم، دراز بکشم روی برف‌ها همونجا بخوابم... چیه زندگی؟ خواب خوبه، هاها خواب سنگین! خواب توی حالت آرامش روحی و ASMR جسمی! 👀
#یادداشت_امروز
گاهی ما فکرهامون رو انتخاب نمی‌کنیم، در عوض افکار هستن که ما رو پیدا می‌کنن.
توی این یه سال مهاجرت، خیلی چیزا عوض شد، جز فکر‌هایی که این همه سال داشتم و هیچ وقت به نتیجه نرسوندمشون. کاش می‌شد از افکار و ذهنمون هم مهاجرت کنیم 👀
/۱
گاهی ما فکرهامون رو انتخاب نمی‌کنیم، در عوض افکار هستن که ما رو پیدا می‌کنن.
توی این یه سال مهاجرت، خیلی چیزا عوض شد، جز فکر‌هایی که این همه سال داشتم و هیچ وقت به نتیجه نرسوندمشون. کاش می‌شد از افکار و ذهنمون هم مهاجرت کنیم 👀
/۱
توی سه ماه اول که توی یه قایق توی خلیج بروما زندگی کردم؛ خیلی وقت آزاد داشتم برای فکر کردن و اوضاع ذهنم خوب بود.
سوئد هم با تمام خوبی‌ها و سختی‌هاش درکل انتخاب مناسبی بود. تجربیاتش و خاطراتش به سختی‌هاش می‌ارزید.
ولی افکار همیشه در کمین آدم هستن!
/۲
سوئد هم با تمام خوبی‌ها و سختی‌هاش درکل انتخاب مناسبی بود. تجربیاتش و خاطراتش به سختی‌هاش می‌ارزید.
ولی افکار همیشه در کمین آدم هستن!
/۲
آدم یهو به خودش میاد و چیزایی رو حس می‌کنه یا رفتار‌هایی رو انجام می‌ده که منبع و دلیلش رو نمی‌تونه به درستی پیدا کنه و این میتونه یه زنگ خطر باشه، چون به این معنیه که چیزهایی رو توی ذهنمون سرکوب کردیم که به ناخودآگاهمون ته‌نشین شدن.
/۳
/۳
#یادداشت_امروز
همیشه به شانس اعتقاد داشتم و دارم. به عوامل محیطی، فرمول‌ها و متغیرهای آشوبی.
همیشه هم نگران بودم که آینده چجوری می‌شه...
/۱
همیشه به شانس اعتقاد داشتم و دارم. به عوامل محیطی، فرمول‌ها و متغیرهای آشوبی.
همیشه هم نگران بودم که آینده چجوری می‌شه...
/۱
گاهی که بدی، مریضی، شکست و... برای اطرافیان پیش میاد، من شدید به آینده و کل زندگی بدبین می‌شم.
بازی زندگی خیلی به نظرم رندوم و بی‌قانونه. واقعا وحشتناکه.
آدم نمی‌دونه تاس بعدی چی میاد.
ولی تیم آدم‌ها توی این بازی یه شانس گل داره، فقط یکی.
می‌دونی دیگه،
یه قطار داره میاد؛
/۲
بازی زندگی خیلی به نظرم رندوم و بی‌قانونه. واقعا وحشتناکه.
آدم نمی‌دونه تاس بعدی چی میاد.
ولی تیم آدم‌ها توی این بازی یه شانس گل داره، فقط یکی.
می‌دونی دیگه،
یه قطار داره میاد؛
/۲
آدما مثل بازیکنان،
بین دونیمه، خسته،
منتظرن که باز روز بعد به زمین برگردن و بازی کنن.
توی زمین بی‌حاصل بدَوَن، دست به دست بچرخن، بیفتن، بشکنن و تیمشون گُل بخوره فراوون!
ولی راه دومی هم هست.
.
داور داره سوت می‌زنه اما داره یه صدای سوت دیگه هم باهاش میاد؛
یه قطار داره میاد. 👀
/۳
بین دونیمه، خسته،
منتظرن که باز روز بعد به زمین برگردن و بازی کنن.
توی زمین بی‌حاصل بدَوَن، دست به دست بچرخن، بیفتن، بشکنن و تیمشون گُل بخوره فراوون!
ولی راه دومی هم هست.
.
داور داره سوت می‌زنه اما داره یه صدای سوت دیگه هم باهاش میاد؛
یه قطار داره میاد. 👀
/۳
#یادداشت_امروز
ماه جون تموم شد و می‌خوام تو این رشته یه بازگشت و تأمل داشته باشم به مسئله #مهاجرت :
یادم میاد قدیما یه برنامه می‌داد تلویزون به اسم سراب؛ در مورد ایرانی‌هایی که به #اروپا مهاجرت کرده بودن و گیر افتاده بودن و نه راه پیش داشتن نه پس
/
ماه جون تموم شد و می‌خوام تو این رشته یه بازگشت و تأمل داشته باشم به مسئله #مهاجرت :
یادم میاد قدیما یه برنامه می‌داد تلویزون به اسم سراب؛ در مورد ایرانی‌هایی که به #اروپا مهاجرت کرده بودن و گیر افتاده بودن و نه راه پیش داشتن نه پس
/
پیام کلی برنامه این بود که مهاجرت کار اشتباهیه.
الان بعد از گذشت این چند ماه می‌خوام بگم اگه من می‌دونستم که مهاجرت این قدر سطح زندگی آدم رو ارتقا می‌ده و خوش می‌گذره، تو بیست سالگی مهاجرت می‌کردم! اصلا شاید لیسانس هم نمی‌گرفتم!
/
الان بعد از گذشت این چند ماه می‌خوام بگم اگه من می‌دونستم که مهاجرت این قدر سطح زندگی آدم رو ارتقا می‌ده و خوش می‌گذره، تو بیست سالگی مهاجرت می‌کردم! اصلا شاید لیسانس هم نمی‌گرفتم!
/
به جای چهار سال درس خوندن، چهار سال کار می‌کردم و بعد ویزای کار می‌گرفتم. البته خوب مثل الانم نمی‌شدم. الان این شرکت ما نمی‌تونست راحت چونه بزنه که این آقا مهندسه و فوق ام‌بی‌ای داره! ولی در نهایت یه کم بدتر از اینی که هست می‌شد...
/
/
#یادداشت_امروز
گاهی برام سؤال پیش میاد که ۲۰-۳۰ سال دیگه قراره چه اتفاقی بیفته برامون؟ آیا دوستی کنارمون باقی می‌مونه یا اینکه تنها می‌مونیم؟
/۱
گاهی برام سؤال پیش میاد که ۲۰-۳۰ سال دیگه قراره چه اتفاقی بیفته برامون؟ آیا دوستی کنارمون باقی می‌مونه یا اینکه تنها می‌مونیم؟
/۱
آیا اون موقع هنوز می‌تونیم شغل فعلیمون رو ادامه بدیم؟ چجوری پول درمیاریم و خرج‌های زندگی چی می‌شه؟
/۲
/۲
بعد وضعیت سلامتیمون چی؟ چقدر می‌تونیم اون موقع فعالیت بدنی داشته باشیم؟
/۳
/۳
